مناجات فاطمیه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
فـراق تو درد است و درمان ندارد چـرا قــصـۀ هـجــر پـایـان نــدارد تو جـان جهـانی تو صاحب زمانی بـدون تو جـسـم جـهـان جـان ندارد بـیـا ای که در سـالهای ظـهـورت پُـر است از بهـار و زمستان ندارد خـودت را مگـیـر از دل بـیـقـرارم کـه بـودن بـدون تـو امـکـان نـدارد تو این روزها باز هم غـرق اشکی و اشـک تو را چـشـم بـاران نـدارد خـدا را دوصد شـکـر آقا تو هستی اگـر زائـر آن قــبـر پـنـهـان نـدارد در این روزهـای غـریـبی ســپاهی بجـز هـمـسرش شاه مـردان نـدارد و بـسـتـنـد دسـتـان خـیـبـر گـشـا را شـنـیـدنـد و گـفـتـنـد امـکـان نـدارد یهـودی در آن کـوچه دادش درآمـد مـگـر که مـدیـنـه مـسـلـمـان نـدارد |